کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۱۸۹ - ایضا له

۱

مرا سخن چو بیاد تو بر زبان آید

به طعم آب حیات و به ذوق جان آید

۲

ز لفظ و معنی تو پای زاستر ننهد

چو عقل را هوس باغ و بوستان آید

۳

بهر کجا که اشارت کند سر انگشتت

غرایب نکت آنجا بسر دوان آید

۴

انامل و قلم تو سه پایه و علمیست

که بازگشت معانی بسوی آن آید

۵

معالی تو به تحقیق چون معانی تو

گمان مبر که در اندازۀ گمان آید

۶

زهی که از سر کلک تو اهل دانش را

کلید قفل در گنج شایگان آید

۷

لواعج شعف من بدست بوس شریف

از آن گذشت که در حیزّ بیان آید

۸

چو آفتاب نهم چشم بر دریچة نور

سحرگهان که نسیمی ز گلستان آید

۹

سر شک چشمم بینی گرفته دامن من

چو شمع هر گه مرا « نور » بر زبان آید

۱۰

ز شوق حادق دان این که همچو صبح مرا

به هر نفس که زنم نور در دهان آید

۱۱

من از خیال تو شرمنده ام که او هر شب

برای من ز بخارا به اصفهان آید

تصاویر و صوت

دیوان خلاق المعانی ابوالفضل کمال الدین اسمعیل اصفهانی (با مقدمه و حواشی و تعلیقات و فهرستها بانضمام رسالة القوس) به کوشش حسین بحرالعلومی - ابوالفضل کمال الدین اسمعیل اصفهانی - تصویر ۷۶۲

نظرات