
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۲ - وله ایضا
۱
دی چو بشنیدم که کرد از ناگهان اسبت خطا
شد دل من کوفته چون پهلویت زین ماجرا
۲
از طریق سرزنش با اسب گفتم کز خری
خواجه را از خود جدا کردی، خطا کردی چرا؟
۳
اسب گفتا من برو از مادر او وز پدر
مهربان تر نیستم آخر چه می گویی مرا؟
۴
نه ز پشت انداخت او را در بترجایی پدر
نه بگاه حمل مادر کرد بروی هم خطا
۵
من خطا این کرده ام کورا نشد یکبارگی
همچو پایش از رکاب آن لحظه سر از تن جدا
نظرات