کمال‌الدین اسماعیل
شمارهٔ ۲۳۳ - ایضا له
۱
بنا میزد دلی چون شیر دارم
زبانی بر سخن‌ها چیر دارم
۲
تو پنداری به دقت جنگ و کوشش
دلی از زندگانی سیر دارم
۳
ز زخم خنجر و زوبین و ناوک
تنی بسته به صد کفشیر دارم
۴
به نامردی ندارم هر چه دارم
به زخم بازو و شمشیر دارم
۵
بپرهیزد ز زخم او اگر من
زبان خویش پیش شیر دارم
۶
سری کز آسمان بر می فرازم
چرا از بهر دو نان زیر دارم؟
۷
ندارم مردمی زین مردمان چشم
که گر این چشم دارم دیر دارم
۸
ز دانش کیسه بر اقبال دوزند
من از وی مایة ادبیر دارم
۹
ز چندین گفته‌های نغز حاصل
مرا گویی چه داری؟.... دارم
نظرات