کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۲۳۸ - وله ایضا

۱

صدرا اگرچه تو ز من آزاد و فارغی

داری خبر که بنده‌ام و بنده‌زاده‌ام

۲

افتاده برگرفتن، از اقسام سروری‌ست

برگیر پس مرا که بدین سان فتاده‌ام

۳

یکباره در مبند درِ لطف و مردمی

کآخر دهان به مدح تو روزی گشاده‌ام

۴

بغنود مرغ و ماهی و نغنود چشم من

شب‌ها که من عرایس مدح تو زاده‌ام

۵

چون صبح اگر چه آتش پایم، فسرده‌ام

چون سایه آن زمان که سوارم پیاده‌ام

۶

انکار حرمتم نکنند ارچه بی‌گناه

خونم همی‌خورند، مگر جام باده‌ام

۷

شیر نر از زبونی بز بود پیش من

و اکنون اسیر حیلت روباه ماده‌ام

۸

فرزین شاه بودم بر عرصهٔ مراد

و امروز از تراجع دولت پیاده‌ام

۹

از بیم آنکه شادی دشمن فزون شود

بر عجز خویش نام قناعت نهاده‌ام

۱۰

از تو جفا به نرخ عنایت همی‌خرم

وین اصل زیر کیست، نگویی که ساده‌ام

۱۱

عزل و عمل چو از تو بود هردو منصب است

لیکن بیا ببین که کجا ایستاده‌ام

۱۲

شش ماه از برای رعیّت به روز و شب

بیگار کرده‌ام من و مرسوم داده‌ام

تصاویر و صوت

نظرات