کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۲۴ - وله ایضا

۱

صدر احرار شهای الدّین ، ای گاه سخا

کان ودریا شده از دست کفت چون کف دست

۲

دشمن از غصّۀ جاه تو چو غنچه دلتنگ

طمع از جام عطای تو چو نرگس سر مست

۳

شرف خانة جوزا که به رفعت مثلست

گشته در جنب سرا پردۀ اقبال تو بست

۴

همة اندیشة غمها ز دل او برخاست

در همه عمر خود آن کس که دمی با تو نشست

۵

به سیه کاری از خدمت تو دورم کرد

که سیه بادا روی فلک سفله پرست

۶

تا در هجر تو بر من بگشادست قضا

در شادی و طرب چرخ برویم در بست

۷

مدّتی رفت که از من کرمت یاد نکرد

والحق ازغصّۀ آن جان ز تن من بگسست

۸

نرسم من به تو وز تو نرسد نامه به من

این چنین حادثه را هم سببی دانم هست

۹

شقّۀ کاغذ دانم ز منت نیست دریغ

زانکه در حقّ منت هست کرمها پیوست

۱۰

یا زبان قلمت چون ره من بسته شدست

یا نه چون پای رهی دست دبیرت بشکست

تصاویر و صوت

دیوان خلاق المعانی ابوالفضل کمال الدین اسمعیل اصفهانی (با مقدمه و حواشی و تعلیقات و فهرستها بانضمام رسالة القوس) به کوشش حسین بحرالعلومی - ابوالفضل کمال الدین اسمعیل اصفهانی - تصویر ۶۵۱

نظرات