
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۲۴۱ - ایضا له
۱
ای خدمت تو ذخیرة عمرم
وی مدحت تو علاج هر دردم
۲
آثار عنایت تو می بینم
چندانکه بگرد خویش می گردم
۳
در وقت نجشّم خداوندان
اندیشة خدمتی همی کردم
۴
چون هیچ نبود لایق ایشان
تشویر ز گونه گون همی خوردم
۵
گفتم کم از آن که شربتی سازم
با خویشتن این سخن بپروردم
۶
در آب حیات جان شیرین را
حل کردم و پیش خدمت آوردم
۷
محتاج بیخ نباشد این شربت
کافسرده شدست از دم سردم
نظرات