
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۲۶۰ - ایضاله
۱
صاحب عادل شهاب ملک و دین
ای درونت مهبط روح الامین
۲
تابرآوردی سر از جیب سخا
بحر می دزدد کف اندر آستین
۳
بر امید آن که تا بخشی مرا
جبّه و دستار واسب و طوق و زین
۴
تحفه یی آورده ام نزدیک تو
کاندر آن حیران شود نقّاش چین
۵
بیت چندی نیز بر هم بسته ام
هر یک اندر شیوة خود به گزین
۶
شعر بشنیدی و تحفه بستدی
خود همین بود و همین بود و همین
۷
نی یکی از راه انصاف اندر آی
چون تویی شه را وزیر راستین
۸
تو وزیری در خراسان و عراق
صیت تو بگذشته از چرخ برین
۹
من گدایی ژاژ خایی بی نوا
گه فضایل خوان و گاهی ره نشین
۱۰
من ز سیم تو ندیدم یک پشیز
تو ز من داری متاعی بس ثمین
۱۱
این فضیلت منعکس اولیترست
خود بچشم عقل و دانش باز ببن
۱۲
بر زمین دیدم که بارید از فلک
بر فلک هرگز نبارید از زمین
۱۳
نقد کن باری بهای تحفه ام
گر نفرمایی عطایی بافرین
تصاویر و صوت

نظرات