کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۲۸۴ - ایضاً له

۱

ای خداوندی که هر ساعت دل و دست ستم

بشکند از عدل تو چون شکّر از گفتار تو

۲

آرزو ها را بمهر او بجنبد دل زجای

چون ز زیر لب بنالد خامۀ بیمار تو

۳

گرچه خورشید از شعاعش مینهد پیوسته خار

گلشن گردون نباشد یک گل از گلزار تو

۴

آورد دزد حوادث نقب در دیوار ملک

گر نباشد پاسبانش دولت بیدار تو

۵

از ضمیر روشنت دارم گواهی معتبر

کین دعاگو از دل و جان هست خدمتکار تو

۶

بی گنه سیلیّ حرمانم مزن از دست جود

بس که خود بی بهره ام از دولت بیدار تو

۷

چون کم از من بنده صد کس بیش از هر زمره یی

زندگانی می کنند از راتب و ادرار تو

۸

بد نباشد نیز چون من آفرین گر بردرت

گرچه بیش از آفرینست از شگرفی کار تو

۹

خود مکن قصّه دراز ، آخر نباشد کم زنان

چون طمع کوتاه گشت از جبّه و دستار تو

۱۰

گرچه از روی کرم بر مقتضای رسم خویش

در حق کمن کرد سعیی کلک گوهربار تو

۱۱

وجه نان روشنترک باید مرین دیوانه را

کآبروی و خون خود ریزد باستحضار تو

۱۲

گر تردّد لازمست آخر سوی درگاه تو

ور حوالت بر در بستست ، هم انبار تو

تصاویر و صوت

دیوان خلاق المعانی ابوالفضل کمال الدین اسمعیل اصفهانی (با مقدمه و حواشی و تعلیقات و فهرستها بانضمام رسالة القوس) به کوشش حسین بحرالعلومی - ابوالفضل کمال الدین اسمعیل اصفهانی - تصویر ۶۱۸

نظرات