
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۲۸۶ - ایضا له
۱
بس کن ای سرد ناخوش احمق
چند و تا چند حیلت و فن تو
۲
پیش ازینم طمع چو می بودی
به عتابیّ و خزّ ادکن تو
۳
می فتادم به خاک و می دادم
بوسه بر پای تو چو دامن تو
۴
چون مرا نیست هیچ بهره از آن
بند و غل باد جامعه بر تن تو
۵
ببریدم طمع بیکباره
رستم از بارنامه کردن تو
۶
برنشینم ازین سپس همه جای
چون زه پیرهن به گردن تو
۷
هر چه می خواستم بخواهم گفت
فار غم .... در .... زن تو
تصاویر و صوت

نظرات