
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۳۰۳ - و له ایضاً
۱
ای در دعای جان تو اجرام یک زبان
وی در هوای مهر تو خورشید یک دله
۲
در ظلمت حوادث عقل از برای خلق
افروخته ز رای تو صد گونه مشعله
۳
از کوی آرزو بدر خانۀ کرم
کلکت کشیده باشد از انعام سلسله
۴
رای تو و سپهر بهم شمع و شمعدان
دست نیاز و حلقۀ تو گوی و انگله
۵
باما بوعده یی که نهادی وفا نمای
دانی که نیست رسم کریمان مماطله
۶
چون من نخواهم و تو نیاری مرا بیاد
کاری بود درازتر از راه قافله
۷
چون با تو از طریق مروّت من گدا
بر مردمی نهادم اساس معامله
۸
چو با همه بزرگی و فرزانگی خویش
لایقق بود که این کنی اندر مقابله؟
تصاویر و صوت

نظرات