
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۳۱۲ - وله ایضا
۱
مرا سیّ و دو خدمتکار بودند
همه یک خانه و یک روی و یک رای
۲
و شاقانی چو مروارید خوشاب
سمن دیدار و خندان و شکر خای
۳
همه سر تیز و سخت و چست و چالاک
همه پاکیزه روی و چهره آرای
۴
یکایک از بن دندان بکارم
زده صف در صف و استاره بر پای
۵
همه ثابت قدم انگام کوشش
همه در وقت راحت لذّت افزای
۶
اگر خود فی المثل یک لقمه بودی
بخوردندی همه با هم بیکجای
۷
بهر کاری که من فرمود میشان
بکردندی نجنبیدندی از جای
۸
کنون بعضی از ایشان خود نماندند
ز آسیب سپهر حادثه زای
۹
ز خان و مان بیفتادند ناکام
مگر جاجا یکی تنها و دروای
۱۰
دوسه ناخوش قد زشت تبه رنگ
ز یکدیگر جدا بیگانه آسای
۱۱
همه بی مغز و سست و کندوکاهل
بفرسوده ز چرخ عمر فسای
۱۲
به روز از دست اینم بانگ و فریاد
به شب از رنج آنم ناله و وای
۱۳
همی جنبد و زوری نیست در پای
نه در ایشان و نه در کار فرمای
۱۴
منم اکنون و این یک لقمة گوشت
خداوندا بر این تنها ببخشای
نظرات