کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۷۵ - وله ایضا

۱

صدرا روا مدار ز انعام خود مرا

مرحوم مانده دایم و آنرا بهانه هیچ

۲

هر روز بامداد نهم رخ به درگهت

یک دل پر از امید وپس آنگه شبانه هیچ

۳

چندین هزار تیر معانی ز شست طبع

کردم گشاد و نامداز آن بر نشانه هیچ

۴

پنجاه سال خدمت این خانه کرده ام

و امروز نیست همره من جز فسانه هیچ

۵

گر مستحقّ هیچ نیم من و آفتاب چرخ

پس نیست مستحّق عطا در زمانه هیچ

۶

از طالعست این که من و آفتاب چرخ

مشهور عالمیم و براین آستانه هیچ

۷

زانم همی دهی که ترا در خزانه نیست

یعنی کریم را نبود در خزانه هیچ

۸

لایق بود ز نعمت تو هر که درجهان

اندر میان نعمت و من بر کرانه هیچ

۹

بر منهج امید من از وعده های تو

دامیست بس شگرف و در آن دام دانه هیچ

۱۰

در رستۀ قبول تو بازار من قویست

لیکن چه حاصلست چو نارم به خانه هیچ؟

۱۱

شد چون دهان دلبر من وعده های تو

سرچشمۀ حیات و خود اندر میانه هیچ

تصاویر و صوت

نظرات