
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۸۳ - وله ایضا
۱
دوش خر بنده کرد پیشم یاد
کاسبک خواجه زندگی بتو داد
۲
نیک دلتنگ گشتم از خبرش
که جوان بود و زیرک و استاد
۳
گرچه غمگین شدم ز واقعه اش
گشتم الحق ازین یکی دلشاد
۴
که شنیدم که او به وقت وفات
به وصیّت لب و دهان بگشاد
۵
از جو و کاه و از جل و افسار
هر چه بد در وجوه خیر نهاد
۶
در چنان وقت اینچنین توفیق
بهمه جانور خدای دهاد
۷
واجیم گشت تعزیت نامه
به تو ای سرور کریم نهاد
۸
عظم الله اجر اصطبلک
ز آنچنان بارگیر خوب نژاد
۹
بر تو فرضست حق گزاری او
زانکه در خدمتت بسی استاد
۱۰
مستحق تر ز اسب من نبود
گر وصیّت همی کند انفاد
۱۱
هیچ تاخیر بر نتابد خیر
زود تعجیل کن که خیرت باد
نظرات