کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۹۰ - ایضا له

۱

ای که از عدل تو هر مظلومی

داد بیدادگر آسان بستد

۲

قابض تو که به تهدید و وعید

ارتفاع همه سیچان بستد

۳

آب دهقانان یکباره ببرد

وز همه برزگران نان بستد

۴

پخته و خام به مردم نگذاشت

حقّ و باطل همه یکسان بستد

۵

چون جو و کاه صحرا برداشت

باقی از خانه گروگان بستد

۶

بیل و دلو و رسن و پشماگند

با جوال و جل و پالان بستد

۷

کلهاز فرق یتیمان بربود

پیرهن از تن عریان بستد

۸

هر چه بد بستداز آن درویشان

تا طلاق زن ایشان بستد

۹

بود منصف تر ازین نامعلوم

لشکر غزلکه خراسان بستد

۱۰

ملک الموت بد آن قابض تو

که ز بس غصّه مراجان بتد

۱۱

قدری جو که حوالت کردی

بنداد آن و دو چندان بستد

۱۲

بود فرمان تو بروی به دو جو

این یکی چون بنداد آن بستد

۱۳

آنچه گفتی که بده آن بنداد

و آنچه گفتی تو که مستان بستد

۱۴

باسطی را بکمار ای خواجه

که جو از قابض نتوان بستد

تصاویر و صوت

نظرات