کمال‌الدین اسماعیل

کمال‌الدین اسماعیل

شمارهٔ ۹۳ - و له ایضاً

۱

ستم نوردا نزدیک شد در ایّامت

که بیخ فتنه بیکبار منقلع گردد

۲

زحرص بخشش دان رای سال خورد ترا

که همچو طفل یا افسانه منخدع گردد

۳

اگر ثنای ترا من بکوه بر خوانم

زشوق صخرۀ صمّاش مستمع کردد

۴

ز دست جود پراکنده ات تواند بود

بدست هرکه زر و سیم مجتمع گردد

۵

بهر که روی نهد اژدهای درویشی

چو حزر مدح تو با اوست مندفع گردد:

۶

هوای عالم قدر تو دارد آن ساعت

که آفتاب سوی اوج مرتفع گردد

۷

بپای دست تو راه کرم چو سهل آمد

چرا بیخت من این سهل ممتنع گردد

۸

شراب نعمت تو چون مدام نوش بدست

بالتماس نباید که آن بشع گردد

۹

چو فرصتست غم کار من بخور زان پیش

که روزگار برین کار مطّلع گردد

۱۰

بعهد جود تو کز فرط لطف تو همه کس

همی بجاه و بمال تو منتفع گردد

۱۱

رسوم بنده ز معهود اگر نیفزاید

بهیچ حال نباید که منقطع گردد

تصاویر و صوت

نظرات