
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۶
۱
دوش ناگاه نعره یی بر خاست
که دگر باره جنگ کرانست
۲
مرگ دیدم بمرگ تا زنده
که همی باز گشت نتوانست
۳
با یکی از هنروران که بر او
حل اشکال عقل آسانست
۴
گفتم ای دوست باز می بینی
کار عالم که چون پریشانست؟
۵
گفت آری قران نحسین است
وین خصومت نتیجۀ آنست
۶
گفتم آخر نه جمله هفت اقلیم
زیر دوران چرخ گردانست؟
۷
دور و نزدیک جاودان زبرش
دور مریخ و سیر کیوانست
نظرات