
کمالالدین اسماعیل
شمارهٔ ۴۲
۱
آن دل که بر اتش غمت صد ره سوخت
از پهلوی من همه غم و درد اندوخت
۲
خون گشت و همی رود ز چشمم همه روز
این شب روی اندر سر زلفت آموخت
نظرات