خاقانی

خاقانی

شمارهٔ ۱۱ - در صفت عشق و مدح شیخ الاسلام ناصر الدین ابراهیم

۱

عشق بیفشرد پا بر نمط کبریا

برد به دست نخست هستی ما را ز ما

۲

ما و شما را به نقد بی خودیی در خور است

زانکه نگنجد در او هستی ما و شما

۳

چرخ در این کوی چیست؟ حلقهٔ درگاه راز

عقل در این خطه کیست؟ شحنهٔ راه فنا

۴

بر سر این سر کار کی رسی ای ساده دل

بر در این دار ملک، کی شوی ای بینوا

۵

هست به معیار عشق گوهر تو کم عیار

هست به بازار دل یوسف تو کم بها

۶

دیدهٔ ظاهر بدوز، بارگه اینک ببین

جوشن صورت بدر، معرکه اینک درآ

۷

بهرهٔ درگاه دان هم خطر و هم خطاب

بهر شهنشاه دان هم صفت و هم صفا

۸

در صف مردان بیار قوت معنی از آنک

در ره صورت یکی است مردم و مردم گیا

۹

اول، غسلی بکن زین سوی نیل عدم

پس به تماشا گذر آن سوی مصر بقا

۱۰

گیرم چون گل نه‌ای ساخته خونین لباس

کم ز بنفشه مباش دوخته نیلی وطا

۱۱

خیز که استاده‌اند راهروان ازل

بر سر راهی که نیست تا ابدش منتها

۱۲

مرکب همت بتاز یک ره و بیرون جهان

از سر طاق فلک تا به حد استوا

۱۳

مردمهٔ چشم ساز نعل پی صوفیان

دانهٔ دل کن نثار بر سر اصحابنا

۱۴

در کنف فقر بین سوختگان خام نوش

بر شجر لا نگر مرغ‌دلان خوش نوا

۱۵

هر یکی از رنگ و رای چون فلک و آفتاب

هر یکی از قرب و قدر چون ملک و پادشا

۱۶

خادم این جمع دان و آبده دستشان

قبهٔ ازرق شعار، خسرو زرین غطا

۱۷

صاحب دلق و عصا چون خضر و چون کلیم

گنج روان زیر دلق مار نهان در عصا

۱۸

کرده به دیوان دل چرخ و زمین را لقب

پیر تجشم نهاد زشت شبانگه لقا

۱۹

از گه عهد الست چیره زبان در بلی

پیش در لا اله بسته میان هم چو لا

۲۰

کرده به هنگام حال حلهٔ نه چرخ چاک

داده به وقت نوا نقد دو عالم عطا

۲۱

رستهٔ دهر و فلک دیده و بشناخته

رایج این را دغل بازی آن را دغا

۲۲

بهر فریدون راز کرده ز عصمت علم

در صف فغفور آز کرده به همت غزا

۲۳

از اثر داغشان هردم سلطان عشق

گوید خاقانیا خاک توام مرحبا

۲۴

رو به هنر صدر جوی بر در صدر جهان

رو به صفت بازگرد بر در اصحاب ما

۲۵

جاه براهیم بین گشته براهیم‌وار

مکرم اخوان فقر بر سر خوان رضا

۲۶

حافظ اعلام شرع ناصر دین رسول

کز مدد علم اوست نصرت حزب خدا

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۹۲
دیوان خاقانی شروانی  به اهتمام میر جلال‌الدین کزازی - ج ۱ (چامه ها و ترکیب بندها) - خاقانی شروانی - تصویر ۶۰

نظرات

user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۱۱/۱۳ - ۱۸:۲۸:۱۲
بیت 8غلط: صفتدرست: صف
user_image
محمد طهماسبی دهنو
۱۳۹۷/۰۶/۰۳ - ۱۰:۵۳:۲۷
سلامبیت هشتم در مصرع اول به جای صفت(صف) است اشتباه شده گویادر صفِ مردان بیار قوت معنی از آنک
user_image
دکتر امین لو
۱۳۹۷/۱۲/۰۵ - ۰۴:۰۷:۴۴
بیت 14 در کنف فقر بین سوختگان خام نوشبر شجر لا نگر مرغ‌دلان خوش نوادر مصرع اول این خام پوش به صورت خام نوش تایپ شده که باید اصلاح گردد.کنف به معنی حمایت و جانبداری است. مرغ دل صفت مرکب است به معنی نازکدل. سوختگان یعنی عاشقان حق و غرفا. شجر لا اضافه تشبیهی است خاقانی در جاهای مختله از تعبیر لا و الا استفاده کرده و مرادش از لا نفی تعلقات مادی است و الا خلاصه الا الله و بیان توحید است.معنی بیت این است : عاشقان حق که عاشقان دلسوخته هستند در کنف حمایت خدا بوده و لیاسهای کم بها می پوشند و همچنین کساانی که به تعلقات دنیوی لا (نه) گفته اند مانند مرعدلانی (نازکدلانی) هستند در عشق پروردگار نواهای خوش می خوانند.در ادبیات فارسی آواز مرغان به تعابیر مختلف کنایه از راز و نیاز و عشق ورزی با خذا دارد. به عنوان مثال این بیت زیبای سعدی است که می گوید: خفتگان را خبر از زمزمه مرغ سحر حیوان را خبر از عالم انسانی نیست. یا این بیت از سعدی ای مرغ سحر عشق ز پروانه بیاموز کان سوخته را جان شد و آواز نیامد.یا این دوبیت حافظبلبلی برگ گلی خوشرنگ در منقار داشت وندرآن برگ و نوا خوش ناله های زار داشت گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت
user_image
دکتر امین لو
۱۳۹۷/۱۲/۰۵ - ۰۴:۴۳:۱۱
15. هر یکی از رنگ و رای چون فلک و آفتاب هر یکی از قرب و قدر چون ملک و پادشا16. خادم این جمع دان و آبده دستشان قبهٔ ازرق شعار، خسرو زرین غطا17. صاحب دلق و عصا چون خضر و چون کلیم گنج روان زیر دلق مار نهان در عصا18. کرده به دیوان دل چرخ و زمین را لقب پیر تجشم نهاد زشت شبانگه لقادر تمام ابیات فوق صنعت لف و نشر بکار رفته است.در مصرع بیت اول رنگ لباس آنها (صوفیان و مردان حق) را به رنگ آسمان که کبود است و اندیشه آنها را از نظر روشنی به آفتاب تشبیه کرده و در مصرع دوم بیت آنها را از نظر نزدیکی به خدا به فرشته و از نظر مقام به پادشاه تشبیه کرده استدر بیت 16 خادم آنها (صوفیان و مردان حق) را آسمان ازرق پوش تشبیه نموده و اضافه کرده که پادشاه زرین لباس به عنوان خدمتکاری به دستشان آب می یزد.در بیت 17 عرفا را به حضرت خضر و حضرت موسی تشبیه نموده و در مصرع بعدی گفته که آنها مانند حضرت خضر گنج روان زیر دلق دارند و مانند موسی عصایی دارند که معجزه او بود . البته یادآور شوم گنج روان منتسب به قارون است حال چرا خاقانی آن را به خضر منتسب کرده است نمی دانم.در بیت 18 می گوید در دل آنها (صوفیان و مردان حق) چرخ مانند پیری است که نهادش سخت گیر و آزارنده است و زمینی (دنیایی) است که دارای صورت زشت و تاریکی است.
user_image
الف رسته
۱۴۰۳/۰۱/۰۸ - ۱۸:۳۴:۱۸
بیت ۴ بر سر این سرّ کار، کی رسی ای ساده دل // بر در این دار مُلک، کی شوی ای بینوا کزازی ج۱، ص۵۲
user_image
Erfun naderi
۱۴۰۳/۰۲/۲۱ - ۱۳:۴۶:۳۵
این قصیده همرا با شرح صوتی در تلگرام موجود است: پیوند به وبگاه بیرونی