
خاقانی
شمارهٔ ۱۱۰ - در ستایش علاء الدین آتسزبن محمد خوارزم شاه
۱
هین که به میدان حسن رخش درافکند یار
بیش بهاتر ز جان نعل بهایی بیار
۲
زیر رکابش نگر حلقه به گوش آسمان
پیش عنانش ببین عاشیه کش روزگار
۳
از بس خونها که ریخت غمزهٔ سرتیز او
عشق به انگشت پای میکند آن را شمار
۴
نقش سر زلف او رست مرا در بصر
زآن که بهم درخوردعنبر و دریا کنار
۵
قندز شب پوش او هست شب فتنه زای
صبح قیامت شده است از شب او آشکار
۶
نیست مرا آهنی بابت الماس او
دیدهٔ خاقانی است لاجرم الماس بار
۷
عالم جانها بر او هست مقرر چنانک
دولت خوارزمشاه داد جهان را قرار
۸
شاه فریدون لوا خضر سکندر بنا
خسرو امت پناه، اتسز مهدی شعار
تصاویر و صوت

نظرات