خاقانی

خاقانی

شمارهٔ ۱۸۴ - مطلع سوم

۱

دهر سیه کاسه‌ای است ما همه مهمان او

بی‌نمکی تعبیه است در نمک خوان او

۲

بر سر بازار دهر نقد جفا می‌رود

رسته‌ای ار ننگری رستهٔ خذلان او

۳

دهر چو بی‌توست خاک بر سر سالار او

ده چو تو را نیست باد در کف دهقان او

۴

خیز در این سبز کوشک نقب زن از دود دل

درشکن از آه صبح سقف شبستان او

۵

گوهر خود را بدزد از بن صندوق او

یوسف خود را برآر از چه زندان او

۶

ز اهل جهان کس نماند بلکه جهان بس نماند

پای خرد درگذار از سر پیمان او

۷

مادر گیتی وفا بیش نزاید از آنک

هم رحمش بسته شد، هم سر پستان او

۸

کار چو خام آمده است آتش کن زیر او

خر چو کژ افتاده است کژ نه پالان او

۹

ابجد سودا بشوی بر در خاقانی آی

سورهٔ سر در نویس هم به دبستان او

۱۰

پیشرو جان پاک طبع چو جوزای اوست

گرچه ز پس می‌رود طالع سرطان او

۱۱

اوست شهنشاه نطق شاید اگر پیش شاه

راه ز پس وا روند لشکر و ارکان او

۱۲

کوزهٔ فصاد گشت سینهٔ او بهر آنک

موضع هر مبضع است بر سر شریان او

۱۳

گر دل او رخنه کرد زلزلهٔ حادثات

شیخ مرمت گراست بر دل ویران او

۱۴

شیخ مهندس لقب، پیر دروگر علی

کزر و اقلیدسند عاجز برهان او

۱۵

صانع زرین عمل مهتر عالی شرف

در ید بیضا رسید دست عمل ران او

۱۶

یوسف نجار کیست نوح دروگر که بود؟

تا ز هنرم دم زنند بر در امکان او

۱۷

نوح نه بس علم داشت، گر پدر من بدی

قنطره بستی به علم بر سر طوفان او

۱۸

نعل پی اسب اوست وز عمل دست اوست

آن ده و دو نرگسه بر سر کیوان او

۱۹

غارت بحر آمده است غایت جودش چنانک

آفت بیشه شده است تیشهٔ بران او

۲۰

ریزش سوهان اوست داروی اطلاق از آنک

هست لسان الحمل صورت سوهان او

۲۱

چرخ مقرنس نمای کلبهٔ میمون اوست

نعش فلک تخت‌هاش، قطب کلیدان او

۲۲

رندهٔ مریخ رند چون شودش کند سر

چرخ کند هر دمی از زحل افسان او

۲۳

در حق کس اره وار است نیست دو روی و دو سر

گر همه اره نهند بر اخوان او

۲۴

هست چو هم نام خویش نامزد بطش و بخش

بطش ورا عیب پوش بخش فراوان او

۲۵

مفلس دریا دل است، امی دانا ضمیر

مایهٔ صد اولیاست ذرهٔ ایمان او

۲۶

اوست طغانشاه من، مادرم التون اوست

من به رضای تمام سنقر دکان او

۲۷

گر بودش رای آن کاره کش او شوم

رای همه رای اوست، فرمان فرمان او

۲۸

اینت مبارک سحاب کز صدف داهگی

گوهری آرد چو من قطرهٔ نیسان او

۲۹

روح طبیعیم گشت پاکتر از روح قدس

تا جگر من گرفت پرورش از نان او

۳۰

پیر خرد طفل‌وار میمزد انگشت من

تا سر انگشت من یافت نمک‌دان او

۳۱

شاید اگر وحشیی سبعهٔ الوان خورد

حمزه به خوان علی بهتر از الوان او

۳۲

ضامن ارزاق من اوست مبادا که من

منت شروین برم و انده شروان او

۳۳

ملک قناعت مراست پیش چنین تخت و تاج

ملک سمرقند چیست و افسر خاقان او

۳۴

گر گرهی خصمش‌اند از سر کینه چه باک

کو خلف آدم است و ایشان شیطان او

۳۵

جوقی ازین زرد گوش گاه غضب سرخ چشم

هر یک طاغی و دیو رهبر طغیان او

۳۶

خاصه سگ دامغان، دانهٔ دام مغان

دزد گهرهای من، طبع خزف سان او

۳۷

بست خیالش که هست هم بر من ای عجب

نخل رطب کی شود خار مغیلان او

۳۸

هست دلش در مرض از سر سرسام جهل

این همه ماخولیاست صورت بحران او

۳۹

گر جگرش خسته شد از فرع این گروه

نعت محمد بس است نشرهٔ درمان او

۴۰

دل به در کبریاست شحنهٔ کارش که او

خاک در مصطفاست نایب حسان او

۴۱

قابلهٔ کاف و نون، طاها و یاسین که هست

عاقلهٔ کاف و لام طفل دبستان او

۴۲

گیسوی حوا شناس پرچم منجوق او

عطسهٔ آدم شناس شیههٔ یکران او

۴۳

دوش ملایک بخست غاشیهٔ حکم او

گوش خلایق بسفت حاقهٔ فرمان او

۴۴

هم به ثنای پدر ختم کنم چون مقیم

نان من از خوان اوست، جامگی از خان او

۴۵

عقل درختی است پیر منتظر آن کز او

خواهی تختش کنند خواهی چوگان او

۴۶

باد دعاهای خیر در پی او تا دعا

اول او یارب است و آمین پایان او

۴۷

در عقب پنج فرض اوست دعا خوان من

یارب کارواح قدس باد دعا خوان او

۴۸

گر ز قضای ازل عهد عمر درگذشت

تا به ابد مگذراد نوبت عثمان او

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۱۹۵
دیوان خاقانی شروانی  به اهتمام میر جلال‌الدین کزازی - ج ۱ (چامه ها و ترکیب بندها) - خاقانی شروانی - تصویر ۵۰۹
دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۳۱۷
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۴۴۱

نظرات

user_image
رضا نوری
۱۳۹۵/۱۲/۰۷ - ۲۳:۰۴:۰۰
در بیت هفدهم : نوح نه بس علم داشت ....من مصرع دوم را در جایی به این مضمون دیده ام : قنطره بستی ز چوب در بر طوفان او .... با توجه به نجار بودن پدر شاعر بستن سیل بند از جنس چوب در مقابل طوفان و سیل بیشتر به ذهن میرسد. اگر کسی توضیحی در این مورد دارد لطفا بیان نماید.
user_image
مبین
۱۳۹۹/۰۷/۲۰ - ۰۸:۴۲:۲۲
اوست طغانشاه من، مادرم التون اوستمن به رضای تمام سنقر دکان اوسه لفظ ترکی در یک شعر آمده شعری که در وصف خانواده خود خاقانی شروانی ستطغان (دوغان) و سنقر و آلتون...
user_image
یزدانپناه عسکری
۱۴۰۲/۰۲/۰۶ - ۱۰:۳۱:۳۱
میر محمدباقر الداماد: قرآن کریم وقایع آینده را با افعال ماضی حکایت می‌کند. [در حکمت‌یمانی، (دهر) کتاب و مخزنی است، که خلقت تمام موجودات از ازل تا ابد در آن ثبت‌شده است (پایان آینده)]