خاقانی

خاقانی

شمارهٔ ۷ - در مباهات و نکوهش حسودان

۱

نیست اقلیم سخن را بهتر از من پادشا

در جهان، ملک سخن‌راندن مسلّم شد مرا

۲

مریم بکر معانی را منم روح القدس

عالم ذکر معالی را منم، فرمان‌روا

۳

شه‌ طًغان عقل را نایب منم، نعم الوکیل

نوعروس فضل را صاحب منم، نعم الفتی

۴

دِرع حکمت پوشم و بی‌ترس گویم القتال

خوان فکرت سازم و بی‌بًخل گویم الصّلا

۵

نکتهٔ دوشیزهٔ من حرز روح است از صفت

خاطر آبستن من نور عقل است از صفا

۶

عقد نظّامانِ سِحر، از من ستاند واسطه

قلب ضرّابان شعر، از من پذیرد کیمیا

۷

رشک نظم من، خورد حسان ثابت را جگر

دست نثر من، زند سحبان وائل را قفا

۸

هر کجا نعلی بیندازد براق طبع من

آسمان زان تیغ بران سازد از بهر قضا

۹

بر سر همت، بِلافخر از ازل دارم کلاه

بر تن عزلت بِلابغی از ابد دارم قبا

۱۰

من ز من چو سایه و آیات من گرد زمین

آفتاب‌آسا رود منزل به منزل، جا به جا

۱۱

این از آن پرسان که آخر نام این فرزانه چیست؟

وان بدین گویان که آخر جای این ساحر کجا؟

۱۲

پیشکار حرص را بر من نبینی دسترَس

تا شهنشاه قناعت شد مرا فرمانروا

۱۳

ترش و شیرین است مدح و قدح من تا اهل عصر

از عنب مِی‌ پخته سازند و ز حصرم توتیا

۱۴

هم امارت هم زبان دارم کلید گنج عرش

وین دو دعوی را دلیل است از حدیث مصطفا

۱۵

من قرین گنج و اینان خاک‌بیزانِ هوس

من چراغ عقل و آنها روزکورانِ هوا

۱۶

دشمنند این عقل و فطنت را حریفان حسد

منکرند این سحر و معجز را رفیقان ریا

۱۷

حسن یوسف را حسد بردند مشتی ناسپاس

قول احمد را خطا خواندند جمعی ناسزا

۱۸

من همی در هندِ معنی، راست همچون آدمم

وین خران در چینِ صورت، کوژ چون مردم گیا

۱۹

چون میان کاسهٔ ارزیز دِلْشان بی‌فروغ

چون دهان کوزهٔ سیماب کَفْشان بی‌عطا

۲۰

من عزیزم مصر حکمت را و این نامحرمان

غرزنانِ برزنند و غرچگانِ روستا

۲۱

گر مرا دشمن شدند این قوم، معذورند از آنک

من سهیلم کآمدم بر موت اولادالزنا

۲۲

جرعه‌نوش ساغر فکر منند از تشنگی

ریزه‌خوار سفرهٔ راز منند از ناشتا

۲۳

مغزشان در سر بیاشوبم که پیلند از صفت

پوستْشان از سر برون آرم که مارند از لقا

۲۴

لشکر عادند و کلک من چو صرصر در صریر

نسل یأجوجند و نطق من چو صور اندر صدا

۲۵

خویشتن همجنس خاقانی شمارند از سخن

پارگین را ابر نیسانی شناسند از سخا

۲۶

نی همه یک رنگ دارد در نیستان‌ها ولیک

از یکی نی، قند خیزد وز دگر نی، بوریا

۲۷

دانم از اهل سخن هرکْ این فصاحت بشنود

هم بسوزد مغز و هم سودا پزد بی‌منتها

۲۸

گوید این خاقانی دریامثابت خود منم

خوانمش خاقانی اما از میان افتاده قا

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی  به اهتمام میر جلال‌الدین کزازی - ج ۱ (چامه ها و ترکیب بندها) - خاقانی شروانی - تصویر ۴۰
دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۸۰

نظرات

user_image
حسین
۱۳۸۹/۰۱/۰۹ - ۱۶:۴۶:۵۰
قبلاً در متن دقیقی خوانده ام و از ظاهر و فحوای بیت هم چنان می نماید که مصراع اول بیت دوم باید باشد : مریم بکر معانی را منم روالقدوس . ونه معالی .
پاسخ: با تشکر، «معالی» را با «معانی» جایگزین کردیم.
user_image
محمد
۱۳۹۲/۰۳/۱۷ - ۱۹:۵۹:۲۱
سلاموزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلات است.نە(فاعلن)و بحرش:رمل مثمن مقصور است.نه(محذوف)لطفا تصیح کنید
user_image
حسین اسدی
۱۳۹۲/۱۲/۰۶ - ۱۵:۴۷:۵۹
گوید این خاقانی دریا مثابت خود منم***خوانمش خاقانی اما از میان افتاده قامعنی بیت:در نکوهش حسودان و رقیبان، خاقانی می گوید:من مانند دریایی هستم و حاسدان و رقیبان را هم خاقانی می خوانم، امّا خاقانی بدون "قا" .خانی یعنی حوض و چشمه آب، یعنی آنان در برابر دریای وجودم حوض و چشمه ای بیش نیستند.
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۱۰/۱۳ - ۱۴:۵۵:۳۲
در جواب برادر محمد وزن درستهو اینکه که باید بدونیم هجای کوتاه به هیچ وجه اخر مصراع نمیادپس فاعلات نداریم اخر مصراع
user_image
مجتبی خراسانی
۱۳۹۴/۰۸/۲۱ - ۰۷:۱۵:۳۸
بسم الله الرحمن الرحیمفاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتبحر رمل مثمن مقصورمن همی در هند معنی راست هم چون آدمم/وین خران در چین صورت کوژ چون مردم گیاهم امارت هم زبان دارم کلید گنج عرش/وین دو دعوی را دلیلست از حدیث مصطفااشاره دارد به دو حدیث معروف و مشهور:الشعراء امراء الکلامان لله کنوزا تحت العرش مفاتیحه السنة الشعراءحسین اسدی، احسنت آفرین، صحیح فرموده اید.بمنه و کرمه
user_image
شهبازی
۱۳۹۵/۱۱/۱۰ - ۰۵:۰۰:۴۰
سلام و درود؛در نسخه هایی که بنده مطالعه کردم بیت هشتم به جای "قضا"، "غزا" آورده اند. که به نظر با معنی بیت بیشتر تناسب دارد...
user_image
شهبازی
۱۳۹۵/۱۱/۱۰ - ۰۵:۰۳:۰۱
نسخه مورد مطالعه بتصحیح علی عبد الرسولی در سال 1317 می باشد.
user_image
امیرحسین بهراد
۱۳۹۷/۰۳/۱۰ - ۱۷:۱۴:۴۶
طبق قواعد عروض هجای آخر شعر نمی تواند کوتاه باشد پس رکن آخر فاعلات نیست فاعلن و بحر رمل مثمن محذوف می باشد.
user_image
محمد حسن ارجمندی
۱۴۰۰/۰۹/۲۶ - ۱۰:۵۸:۵۸
شه طغان عقل را نایب منم، نعم الوکیل..................نوعروس فضل را صاحب منم نعم الفتی  شه طغان یا طُغان‌شاه از حاکمان سلجوقی خراسان بود.(ویکی پدیا).  نایب هم به معنی وکیل و معاون پادشاه است. خاقانی در مصراع اول می‌گوید: من بهترین وکیل پادشاه عقل هستم و در مصراع دوم فضل را به نوعروسی تشبیه کرده است که بهترین همسر(صاحب یا مصاحب) برای او خاقانی است و نعم الفتی نیز به معنی بهترین جوان یا بهترین جوانمرد است. یعنی «بهترین کسی که می‌تواند مصاحب فضل باشد و آن را در بر بگیرد و با آن مانوس باشد و از آن سخن بگوید، من هستم.»
user_image
محمد حسن ارجمندی
۱۴۰۰/۰۹/۲۶ - ۱۱:۰۳:۵۲
خاقانی در بیت    درع حکمت پوشم و بی‌ترس گویم القتال...............خوان فکرت سازم و بی‌بخل گویم الصلا   دو جمله معترضه به کار برده است. القتال عبارتی است که جنگجویان در میدان جنگ سرمی‌دادند و دشمن را به مبارزه می‌طلبیدند. خاقانی در مصراع نخست در حالی که جوشنی(درع) از حکمت به تن دارد، حریفان را به مبارزه می‌طلبد. جملة معترضه دوم الصلا است، عبارتی که عرب برای دعوت کردن دیگران به سر سفرة خود بیان می‌کردند. عبارتی مشابه «بفرمایید غذا». او در مصراع دوم مدعی است که چنان سفره(خوان) رنگارنگ و پرنعمتی از اندیشه فراهم آورده است و با سخاوت تمام آن را در اختیار دیگران گذشته و همه را به این سفره دعوت می‌کند.
user_image
محمد حسن ارجمندی
۱۴۰۰/۰۹/۲۶ - ۱۱:۱۲:۱۴
بلابغی در بیت زیر به معنی یعنی بدون سرکشی و بدون شک  بر سر همت بلا فخر از ازل دارم کلاه..............بر تن عزلت بلا بغی از ابد دارم قبا در مصراع اول نیز بلافخر یعنی بی‌آنکه بخواهم دم از فخر و برتری خود بزنم. اصطلاح کلاه‌داری هم به معنی صاحب منصب و جایگاه و اعتبار بودن است.
user_image
محمد حسن ارجمندی
۱۴۰۰/۰۹/۲۶ - ۱۱:۱۳:۳۳
در بیت  من عزیزم مصر حکمت را و این نامحرمان.................غر زنان برزنند و غرچگان روستا غرزن به معنی زن بدکاره است و غرچه به معنی مردزن‌نما است.
user_image
جباری
۱۴۰۱/۰۸/۰۵ - ۱۹:۱۰:۰۶
ضمن ادای احترام، این چه استدلالی است که هجای کوتاه در پایان مصرع نمی‌آید؟ «لات» در فاعلات یک هجای کشیده است و قرار نیست در چنین موردی «ت» پایانش را بلند فرض کنیم. قدما مبنا را برحروف قرار می‌دادند و نامگذاری می‌کردند (فاعلات= فاعلن)
user_image
Erfun naderi
۱۴۰۳/۰۲/۲۱ - ۱۳:۳۸:۲۹
این قصیده را همراه با شروح آن در تلگرام خواندم میتوانید بشنوید: پیوند به وبگاه بیرونی