خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۱۰۶

۱

ذره نماید آفتاب ار به جمال تو رسد

عین کمال خسته باد ار به کمال تو رسد

۲

ماه منی و ماه را چرخ فدای تو دهد

گر به دیار دشمنان وقت زوال تو رسد

۳

چشم زمانه را فلک میل زوال درکشد

گر نظر گزند او سوی جمال تو رسد

۴

یافتن وصال تو کار نه چون منی بود

دولت دیگری طلب کو به وصال تو رسد

۵

چشم من ار هزار سال از پی روی تو دود

گر برسد به عاقبت هم به خیال تو رسد

۶

دیدهٔ خاقنی اگر لاف جمال تو زند

کس نکند قبول ازو کان به مثال تو رسد

تصاویر و صوت

نظرات