خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۱۱۰

۱

مهر تو بر دیگران نتوان نهاد

گوهر اندر خاکدان نتوان نهاد

۲

مایهٔ من کیمیای عشق توست

مایه در وجه زیان نتوان نهاد

۳

دست دست توست و جان ماوای تو

پای صورت در میان نتوان نهاد

۴

بارها گفتی که بوسی بخشمت

تا نبخشی، دل بر آن نتوان نهاد

۵

بر جهان گفتی که دل باید نهاد

بر تو بتوان، بر جهان نتوان نهاد

۶

گر زمانه داد ندهد یا فلک

بر تو جرم این و آن نتوان نهاد

۷

با زمانه پنجه درنتوان فکند

بر فلک هم نردبان نتوان نهاد

۸

تا به کوی توست خاقانی مقیم

رخت او بر آستان نتوان نهاد

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۴۲۳
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۷۳
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۶۶۲

نظرات