خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۱۱۲

۱

مرا وصلت به جانی برنیاید

تو را صد جان به چشم اندر نیاید

۲

به دیداری قناعت کردم از دور

که تو ماهی و مه در برنیاید

۳

بدان شرطی فروشد دل به کویت

که تا جان برنیاید، برنیاید

۴

تو خود دانی که آن دل کو تو را خواست

برای خشک جانی برنیاید

۵

به میدان هوا در تاختم اسب

به اقبالت مگر در سر نیاید

۶

اگر روزم فرو شد در غم تو

فرو شو گو قیامت برنیاید

۷

بد آمد حال خاقانی ز عشقت

سپاسی دارد ار بدتر نیاید

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۳۸۱
دیوان خاقانی شروانی (مطابق نسخه خطی ۷۶۳ هجری) - حسن العجم افضل الدین بدیل بن علی شروانی - تصویر ۴۲۱

نظرات