خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۱۱۷

۱

آوازهٔ جمالت چون از جهان برآمد

آواز بی‌نیازی از آسمان برآمد

۲

تا پرده گشت مویت در پرده رفت رویت

روز جهان فرو شد راز نهان برآمد

۳

هر کو چو شمع پرورد از آتش تو جان را

جانش هلاک تن شد خنده زنان برآمد

۴

با این جفا که اکنون با عاشقان نمودی

روزی نگفت یک کس کز یک فغان برآمد

۵

هر مرغ را که روزی زلف تو دامگه شد

آمد قضا که روزیش از آشیان برآمد

۶

جان گران بها به تو بخشم به عرض بوسی

بستان مده جگر که نه بر تو گران برآمد

۷

عشق تو گوهری که گنج روان بیرزد

وهمم در این فرو شد کو از چه کان برآمد

۸

خاقانی آن توست بر او تیغ چون کشیدی

خود بی‌مصاف جانا با او توان برآمد

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۶۶۴

نظرات

user_image
مهدی
۱۴۰۰/۰۲/۱۲ - ۱۶:۱۲:۲۸
متاسفانه مصرع اولِ بیت‌های 6 و 8 وزن‌ را دنبال نمی‌کنند. دیوان خاقانی به تصحیح دکتر سجادی در پانویس می‌نویسد (ص 588):جان گران بها به تو بخشم به عرض بوسی->جانِ گرانبهایت بخشم به عرضِ بوسیخاقانی آن توست بر او تیغ چون کشیدی>خاقانی آنِ تو شد، تیغ از چه برکشیدی؟