
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۲۰
۱
دوست مرا رطل عشق تا خط بغداد داد
لاجرم از خط صبر کار برون اوفتاد
۲
صبر هزیمت گرفت کز صف مژگان او
غمزه کمان درکشید، فتنه کمین برگشاد
۳
عشق به اول مرا همچو گل از پای سود
دوست به آخر مرا همچو گل از دست داد
۴
تا در امید من هجر به مسمار کرد
یاد وصالش مرا نعل در آتش نهاد
۵
میکند از بدخوئی آنچه نکرده است کس
گرچه بدی میکند، چشم بدش دورباد
۶
سینهٔ خاقانی است سوختهٔ عشق او
او به جفا میدهد سوختگان را به باد
تصاویر و صوت

نظرات