خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۱۲۴

۱

لب جانان دوای جان بخشد

درد از آن لب ستان که آن بخشد

۲

عشق میگون لبش به می ماند

عقل بستاند ارچه جان بخشد

۳

دیت آن را که سر برد به شکر

هم ز لعل شکرفشان بخشد

۴

عاشق آن نیست کو به بوی وصال

هستی خود به دلستان بخشد

۵

عاشق آن است کو به ترک مراد

هرچه هستی است رایگان بخشد

۶

دو جهان را دو شاخ گل داند

دسته بندد به دلستان بخشد

۷

شه سواری است عشق خاقانی

کز سر مقرعه جهان بخشد

تصاویر و صوت

نظرات