خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۱۲۵

۱

اول از خود بری توانم شد

پس تو را مشتری توانم شد

۲

بر سر تیغ عشق سر بنهم

گر پیت سرسری توانم شد

۳

عشق تو چون خلاف مذهب‌هاست

خصم مذهب‌گری توانم شد

۴

تا به اسلام عشق تو برسم

بندهٔ کافری توانم شد

۵

جان من تا ز توست آنجائی

من کجا ایدری توانم شد

۶

یار چون لشکری شود من نیز

بر پیش لشکری توانم شد

۷

گفت خاقانی از خدا برهم

گر ز عشق بری توانم شد

تصاویر و صوت

نظرات