خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۱۴۶

۱

مرا غم تو به خمار خانه باز آورد

ز راه کعبه به کوی مغانه باز آورد

۲

دل مرا که دواسبه ز غم گریخته بود

هوای تو به سر تازیانه باز آورد

۳

کرانه داشتم از بحر فتنه چون کف آب

نهنگ عشق توام در میانه باز آورد

۴

میانهٔ صف مردان بدم چو گوهر تیغ

چو نقطهٔ زرهم بر کرانه باز آورد

۵

خدنگ غمزه زدی بر نشانهٔ دل من

خدنگ خون به نشان از نشانه باز آورد

۶

دلم که خدمت زلف تو کرد چون گل سر

نکرده پای گل‌آلود شانه باز آورد

۷

شد آب و خاکم بر باد هجر، بادهٔ وصل

بیار، کاتش عشقت زبانه باز آورد

۸

عنان عمر شد از کف رکاب می به کف آر

که دل به توبه شکستن بهانه باز آورد

۹

تو عمر گمشدهٔ من به بوسه باز آور

که بخت گمشدهٔ من زمانه باز آورد

۱۰

هزار کوه و بیابان برید خاقانی

سلامتش به سلامت به خانه باز آورد

تصاویر و صوت

نظرات