
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۴۹
۱
شور عشق تو در جهان افتاد
بیدلان را به جان زیان افتاد
۲
تو هنوز از جهان نزاده بدی
کز تو آوازه در جهان افتاد
۳
آتشی زد غم تو در جانم
که شرارش بر آسمان افتاد
۴
تو سلامت گزین که نام دلم
از ملامت به هر زبان افتاد
۵
کار من مصلحت کجا گیرد
خاصه کاین فتنه در میان افتاد
۶
صوتر حال خصم و خاقانی
مثل مار و باغبان افتاد
تصاویر و صوت




نظرات
محسن حیدرزاده جزی