
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۶۸
۱
آنچه عشق دوست با من میکند
والله ار دشمن به دشمن میکند
۲
خرمن ایام من با داغ اوست
او به آتش قصد خرمن میکند
۳
این دل سرگشته همچون لولیان
باز دیگر جای مسکن میکند
۴
همچو مرغی از بر من میپرد
نزد بدعهدی نشیمن میکند
۵
میبرد با گرگ در صحرا گله
با شبان در خانه شیون میکند
۶
پیش من از عشق بر سر میزند
در پی اندر پی، پی من میکند
۷
آه از این دل کز سر گردنکشی
خود خاقانی به گردن میکند
نظرات