
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۷۰
۱
عشق تو اندر دلم شاخ کنون میزند
وز دل من صبر را بیخ کنون میکند
۲
از سر میدان دل حمله همی آورد
بر در ایوان جان مرد همی افکند
۳
عشق تو عقل مرا کیسه به صابون زده است
و آمده تا هوش را خانهفروشی زند
۴
دور فلک بر دلم کرد ز جور آنچه کرد
خوی تو نیز از جفا یاری او میکند
۵
با تو ز دست فلک خیره چه نالم از آنک
هست درستم که پیش پای به ره نشکند
نظرات
علی رضا صادقی