
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۷۶
۱
زان بخششی که بر در عالم شد
انده نصیب گوهر آدم شد
۲
یارب چه نطفه بود نمیدانم
کز وی زمانه حاملهٔ غم شد
۳
لطف از مزاج دهر بشد گوئی
ای مرد لطف چه که وفا هم شد
۴
زیر سپهر کیست نمیدانم
کز گردش سپهر مسلم شد
۵
درهم شده است کارم و در گیتی
کار که دیدهای که فراهم شد
۶
ایزد نیافرید هنوز آن دل
کاندر جهان درآمد و خرم شد
۷
زین چرخ عمر خوار سیه کاسه
در کام دل نواله همه سم شد
۸
زخمی رسید بر دل خاقانی
کاوقات او هزینهٔ مرهم شد
تصاویر و صوت

نظرات