خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۱۸۵

۱

آوازهٔ جمالت اندر جهان فتاد

شوری ز کبریای تو در آسمان فتاد

۲

دل در سرای وصل تو یک گام درنهاد

برداشت گام دیگر و بر آستان فتاد

۳

بر شاه‌راه سینهٔ من سوز عشق تو

دزد دلاوری است که بر کاروان فتاد

۴

بازارگانی از دل زارتر که دید

کز عشق سود جست به جان در زیان فتاد

۵

کشتی صبر من سوی ساحل کجا رسد

با صد هزار رخنه که در بادبان فتاد

۶

قفلی که از وفای تو بر سینه داشتم

اکنون ز بیم خصم توام بر دهان فتاد

۷

خاقانی از تو دور نه بر اختیار ماند

دانی که در بلا به ضرورت توان فتاد

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۶۹۱

نظرات

user_image
امین کیخا
۱۳۹۲/۰۲/۰۲ - ۱۷:۳۱:۱۰
ساحل را شادروان هدایت ،فرش می نوشته و در حاشیه روشن کرده است که فرش به ضم اول است و نیز این واژه گیلکیست .قابل کاربری برای همه ماست أمید است دوستان در متن هایی که می نویسند از ان بهره برند هدایت انرا بجای پلاژ فرانسوی برگزیده است