
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۸۵
۱
آوازهٔ جمالت اندر جهان فتاد
شوری ز کبریای تو در آسمان فتاد
۲
دل در سرای وصل تو یک گام درنهاد
برداشت گام دیگر و بر آستان فتاد
۳
بر شاهراه سینهٔ من سوز عشق تو
دزد دلاوری است که بر کاروان فتاد
۴
بازارگانی از دل زارتر که دید
کز عشق سود جست به جان در زیان فتاد
۵
کشتی صبر من سوی ساحل کجا رسد
با صد هزار رخنه که در بادبان فتاد
۶
قفلی که از وفای تو بر سینه داشتم
اکنون ز بیم خصم توام بر دهان فتاد
۷
خاقانی از تو دور نه بر اختیار ماند
دانی که در بلا به ضرورت توان فتاد
تصاویر و صوت

نظرات
امین کیخا