
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۸۸
۱
پیش لب تو حلقه به گوشم بنفشهوار
لبها بنفشه رنگ ز تبهای بیقرار
۲
زان خط و لب که هر دو بنفشه به شکرند
وقت بنفشه دارم سودای بیشمار
۳
من چون بنفشه بر سر زانو نهاده سر
زانو بنفشه رنگتر از لب هزار بار
۴
همچون بنفشه کز تف آتش بریخت خوی
زان زلف چون بنفشه دل من بسوخت زار
۵
سودا برد بنفشه و شکر چرا مرا
زان شکر و بنفشه به سودار رسید کار
۶
از بس که غم خورم ز سپهر بنفشه رنگ
خاقانی بنفشه دلم خواند روزگار
۷
بازار دل بنفشه صفت تحفهای کنم
تا دستهٔ بنفشه نهم پیش شهریار
۸
سلطان اعظم آنکه به تیغ بنفشهفام
اندر دل مخالف دین شد بنفشه کار
۹
تیغ بنفشه گونش برد شاخ شر چنانک
بیخ بنفشه، بوی دهان شرابخوار
۱۰
گر پیش ما به بوی بنفشه برد نمک
تیغش نمک تن است به رنگی بنفشهوار
تصاویر و صوت



نظرات
محسن حیدرزاده جزی