
خاقانی
غزل شمارهٔ ۱۹۴
۱
رحم کن رحم، نظر باز مگیر
لطف کن لطف، خبر بازمگیر
۲
گیرم آتش زدهای در جانم
آخر آبم ز جگر بازمگیر
۳
گر به مستی سخنی گفتم، رفت
سخن رفته ز سر بازمگیر
۴
گنه کرده بناکرده شمار
عذر بپذیر و نظر بازمگیر
۵
گلبن مهر تو در باغ دل است
آب از آن گلبنتر بازمگیر
۶
از چو من هندوک حلقه بگوش
گر کله نیست کمر بازمگیر
۷
آخر آن بوسه که روزی دادی
داده را روز دگر بازمگیر
۸
گر زکاتی به محرم بدهی
چون خسیسان به صفر بازمگیر
۹
های خاقانی میدان هواست
دل بدادی، سر و زر بازمگیر
تصاویر و صوت



نظرات