
خاقانی
غزل شمارهٔ ۲
۱
طبعِ تو دمساز نیست عاشقِ دلسوز را
خویِ تو یاریگر است یارِ بدآموز را
۲
دستخوشِ تو منام دستِ جفا برگشای
بر دلِ من برگمار تیرِ جگردوز را
۳
از پیِ آن را که شب پردهٔ رازِ من است
خواهم کز دودِ دل پرده کنم روز را
۴
لیک ز بیمِ رقیب وز پیِ نفیِ گمان
راهِ برون بستهام آهِ درونسوز را
۵
دل چه شناسد که چیست قیمتِ سودایِ تو
قدر چه داند صدف دُرِّ شبافروز را
۶
گر اثرِ رویِ تو سویِ گلستان رسد
بادِ صبا رد کند تحفهٔ نوروز را
۷
تا دلِ خاقانی است از تو همینگذرد
بو که درآرد به مهر آن دلِ کینتوز را
تصاویر و صوت



نظرات
سعید
مصطفی
حجت
میثم آیتی
سوسن فتایی
سوسن فتایی
ابوالفضل غلامی