خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۲۰۱

۱

دهان شیشه گشا صبح شد شراب بریز

میی به ساغر من همچو آفتاب بریز

۲

هلال عید بود بر سپهر پا به رکاب

به جام ساقی گل چهره می شتاب بریز

۳

نقاب برفکن و آتشی به جانم زن

ز دیدهٔ تر من همچو شمع، آب بریز

۴

دلم ز دست تو آباد گر نمی‌گردد

بیار آتش و درخانهٔ خراب بریز

۵

لب تو داد به دستم قدح ز شربت قند

در او ز روی عرقناک خود گلاب بریز

۶

گهی که جرم مرا پیش تو حساب کنند

تو رشحه‌ای ز کرم‌های بی‌حساب بریز

۷

ببین به دیدهٔ انصاف نظم خاقانی

طبق طبق ز جواهر بر انتخاب بریز

تصاویر و صوت

نظرات