خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۲۰۳

۱

بوی وفا ز گلبن عالم نیافت کس

تا اوست اندر او دل خرم نیافت کس

۲

منسوخ کن حدیث جهان را که در جهان

هرگز دو دوست یک‌دل و همدم نیافت کس

۳

آن حال کز وفای سگی باز گفته‌اند

دیری است تا ز گوهر آدم نیافت کس

۴

در ساحت زمین مطلب کیمیای انس

کاندر خزانه‌ها فلک هم نیافت کس

۵

چندین مگوی مرهم و مرهم که هر که بود

در خستگی فروشد و مرهم نیافت کس

۶

در چار بالش عدم آی از بساط کون

کاینجا دم مراد مسلم نیافت کس

۷

چون قفل و پره آلت بند است روز و شب

زان لاجرم کلید در غم نیافت کس

۸

خاقانیا ز عالم وحشت مجوی انس

کانفاس عیسی از دم ارقم نیافت کس

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی، کتابفروشی خیام 2537 - حسان العجم افضل الدین ابراهیم بن علی خاقانی شروانی - تصویر ۴۱۰

نظرات