خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۲۱

۱

پای گریز نیست که گردون کمان‌کش است

جای فزاع نیست که گیتی مشوش است

۲

ماویز در فلک که نه بس چرب مشرب است

برخیز از جهان که نه بس خوب مفرش است

۳

چون مار ارقم است جهان گاه آزمون

کاندر درون کشنده و بیرون منقش است

۴

با خویشتن بساز و ز کس مردمی مجوی

کان کو فرشته بود کنون اهرمن‌وش است

۵

با هر که انس گیری از او سوخته شوی

بنگر که انس چیست مصحف ز آتش است

۶

عالم نگشت و ما و تو گردنده‌ایک از آنک

گردون هنوز هفت و جهت همچنان شش است

۷

در بند دور چرخ هم ارکان، هم انجم است

در زیر ران دهر هم ادهم، هم ابرش است

۸

خاقانیا منال که این ناله‌های تو

برساز روزگار نه بس زخمهٔ خوش است

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
محمدعلی میرآخوری
۱۳۹۵/۱۰/۱۸ - ۱۷:۰۹:۵۶
به نظر میرسد مصراع اول بیت پنجم اینگونه بشدبا هرکه انس گیری از او سوخته می شوییک می باید اضافه شود
user_image
علی سید
۱۳۹۶/۰۶/۱۶ - ۱۹:۰۸:۲۲
ترس و بیم .(منتهی الارب ).و آن در اصل مصدر است و به افزاع جمع بسته شود. در مصرع دوم فزاع به افزاع تصحیح گردد
user_image
حمید
۱۳۹۷/۰۱/۱۸ - ۱۴:۳۶:۲۵
سلام.اگر می لازم بود بایستی انس گیری هم انس میگیری میبود