
خاقانی
غزل شمارهٔ ۲۱۶
۱
بر سریر نیاز میغلطم
بر چراگاه ناز میغلطم
۲
خوش خوش آید مرا که پیش درت
به سر خاک باز میغلطم
۳
پیش زخم تو کعبتین کردار
بر بساط نیاز میغلطم
۴
زیر دست غم تو مهره صفت
در کف حقه باز میغلطم
۵
تو مرا میکشی به خنجر لطف
من در آن خون به ناز میغلطم
۶
پس مرا خون دوباره میریزی
من به خونابه باز میغلطم
۷
از پی سجدهٔ رخ تو چنان
عابدان در نماز میغلطم
۸
بر سر سنبل رخ تو چنانک
آهوان در طراز میغلطم
۹
بر سر آتش غمت چو سپند
با خروش و گداز میغلطم
۱۰
تو کشان زلف و من چو گربه بر آن
سنبل دل نواز میغلطم
۱۱
پیش زلفت چو کبک خسته جگر
زیر چنگال باز میغلطم
تصاویر و صوت



نظرات