خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۲۲۸

۱

خون دلم مخور که غمان تو می‌خورم

رحمی بکن که زخم سنان تو می‌خورم

۲

هر می که دیده ریخت به پالونهٔ مژه

یاد خیال انس رسان تو می‌خورم

۳

گفتی چه می‌خوری که سفالین لبت پر است

درد فراق ناگذران تو می‌خورم

۴

ای ساقی فراق گرانی همی برم

نوشی بزن سبک که گران تو می‌خورم

۵

طعنه زنی مرا که غم جان همی خوری

جان آن توست من غم از آن تو می‌خورم

۶

هر دشمنی که زهر دهد دوستکانیم

زهرش به یاد نوش لبان تو می‌خورم

۷

گفتی که از سگان کی؟ از سگان تو

کسیب دست سنگ فشان تو می‌خورم

۸

رنجه مکن زبانت به دشنام چون منی

حقا که من دریغ زبان تو می‌خورم

۹

بر دست تو چو تیر تو لرزم ز چشم بد

هرگه که زخم تیر و کمان تو می‌خورم

۱۰

مسمار بر لبم زدی و نعل بر جبین

پس ذم کنی مرا که غمان تو می‌خورم

۱۱

من خاک پایم آب دهان ز آتش هوات

وانگه چو نای دم ز دهان تو می‌خورم

۱۲

کافور دان شود ز دم سرد من فلک

از بس که دم ز غالیه دان تو می‌خورم

۱۳

بردی گمان که بر دل خاقانی اندهی است

من اندهش به بوی گمان تو می‌خورم

۱۴

خاک توام ولیک چه خاکی که جرعه ریز

از جام شاه ملک ستان تو می‌خورم

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۱۹۲

نظرات

user_image
آی مان
۱۳۹۹/۰۶/۰۴ - ۰۴:۲۵:۳۵
در بیت گفتم چه می خوری که سفالین لبت ... واژه ی تر به معنی نم و خیس صحیح است. با توجه به سایر اشعار خاقانی و خاصیت سفال پر بودن معنی نمی دهد و معنی بیت دچار گنکی می شود. تشبیه لب به لبه ی سفال و مشربه معمول است نه به انبان اغذیه. حتی اگر نسخه ی معیارتان پر ضبط کرده باشد باز غلط است و لطفا اصلاح کنید تا فهم درستی از شعر اتفاق بیفتد. سپاس از زحماتتان