
خاقانی
غزل شمارهٔ ۲۳۹
۱
از تف دل آتشین دهانم
زان نام تو بر زبان نرانم
۲
ترسم که چو صبر از غم تو
نام تو بسوزد از زبانم
۳
فریاد کز آتش دل من
فریاد بسوخت در دهانم
۴
بالای سر ایستاد روزم
در پستی غم فتاد جانم
۵
مشتی خاکم سبکتر از باد
هم کشتی آهن گرانم
۶
گر آهن نیستی تف آه
با خود بردی بر آسمانم
۷
چون ریمهن ز بند آهن
پالودهٔ سوخته روانم
۸
لبتشنهترم ز سگ گزیده
از دست کس آب چون ستانم
۹
وز کوی کس آب چون توان خواست
کآتش ندهند رایگانم
۱۰
دور از تو ز بیتنی که هستم
چون وصل تو هست بینشانم
۱۱
مجهول کسی نیم، شناسند
من شاعر صاحب القرانم
۱۲
از من اثری نماند ماناک
خاقانی دیگرم، نه آنم
تصاویر و صوت

نظرات