خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۲۵۱

۱

به صفت، عاشق جمال توایم

به خبر، فتنهٔ خیال توایم

۲

خام پندار سوخته جگران

در هوس پختن وصال توایم

۳

چه عجب گر ز وصل محرومیم

ما کجا محرم جمال توایم

۴

غرقهٔ عشق و تشنهٔ وصلیم

که آرزومند زلف و خال توایم

۵

رد مکن خشک جان من بپذیر

که برآورد خشک سال توایم

۶

جای تو در دل شکستهٔ ماست

که تو ریحان و ما سفال توایم

۷

از پی خدمت پدید آئیم

که تو عیدی و ما هلال توایم

۸

به سلامیت درد سر ندهیم

زان که ترسنده از ملال توایم

۹

همه تن چشم و سوی تو نگران

کعبتین‌وار دستمال توایم

۱۰

گفت خاقانی ارچه هیچ کسیم

خاری از گلبن کمال توایم

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۲۱۲

نظرات