
خاقانی
غزل شمارهٔ ۲۵۷
۱
دل را به غم تو باز بستیم
جان را کمر نیاز بستیم
۲
تن کو سگ توست هم به کویت
بر شاخ گلش به ناز بستیم
۳
از دل به دلت رسول کردیم
وز دیده زبان راز بستیم
۴
دیدیم رخت که قبلهٔ ماست
زآنسو که توئی نماز بستیم
۵
خونین تتق از پی خیالت
بر چشم خیال باز بستیم
۶
بر بوی خیال زود سیرت
خواب شب دیر باز بستیم
۷
جان از پی گرد موکب تو
بر شه ره ترکتاز بستیم
۸
مرغی که کبوتر هوائی است
بر گوشهٔ دام باز بستیم
۹
جوری که ز غمزهٔ تو دیدیم
بر عالم کینه ساز بستیم
۱۰
خاقانیوار لاشهٔ عمر
بر آخور حرص و آز بستیم
تصاویر و صوت



نظرات