
خاقانی
غزل شمارهٔ ۲۶۰
۱
نزل عشقت جان شیرین آورم
هدیهٔ زلفت دل و دین آورم
۲
چون شراب تلخ و شیرین درکشی
پیشکش صد جان شیرین آورم
۳
پیش عناب لبت عنابوار
روی خون آلوده پر چین آورم
۴
پیش بالای تو هم بالای تو
گوهر از چشم جهان بین آورم
۵
واپسین یار منی در عشق تو
روز برنائی به پیشین آورم
۶
چون به یادت کعبتین گیرم به کف
کعبتین را نقش پروین آورم
۷
نیم رو خاکین چو بوسم پای تو
بر سر از تو تاج تمکین آورم
۸
عاشقان دل دادن آئین کردهاند
من به تو جان دادن آئین آورم
۹
عار چون داری ز خاقانی که فخر
از در تاج سلاطین آورم
نظرات