خاقانی

خاقانی

غزل شمارهٔ ۲۷

۱

در این عهد از وفا بوئی نمانده است

به عالم آشنارویی نمانده است

۲

جهان دست جفا بگشاد آوخ

وفا را زورِ بازویی نمانده است

۳

چه آتش سوخت بستان وفا را

که از خشک و ترش بویی نمانده است

۴

فلک جائی به موی آویخت جانم

کز آنجا تا اجل مویی نمانده است

۵

به که نالم که اندر نسل آدم

بدیدم آدمی‌خویی نمانده است

۶

نظر بردار خاقانی ز دونان

جگر می‌خور که دلجویی نمانده است

تصاویر و صوت

دیوان خاقانی شروانی به اهتمام ضیاء الدین سجادی - افضل الدین بدیل بن علی نجار - تصویر ۸۲۵
دیوان خاقانی شروانی به اهتمام دکتر میر جلال‌الدین کزازی ـ ج ۲ (غزلها، قطعه ها، چارانه ها و سروده های عربی) - خاقانی شروانی - تصویر ۴۳

نظرات

user_image
سیدحسن _ معلم جغرافیا
۱۳۹۹/۰۳/۱۹ - ۱۶:۲۹:۱۴
چقدر به اوضاع امروز جامعه ی دنیا پرستان دون ما میاد این شعر