
خاقانی
غزل شمارهٔ ۲۷۶
۱
ای صبح مرا حدیث آن مه کن
ای باد، مرا ز زلفش آگه کن
۲
ای قرصهٔ آفتاب پیش من
بگشای زبان، قصد آن مه کن
۳
ای خیل خیال دوست هر ساعت
از سبزهٔ جان مرا چراگه کن
۴
ای لاف زده ز عشق و دل داده
جان هم بده و به کوی او ره کن
۵
ای خاقانی دراز شد قصه
جان خواهد یار قصه کوته کن
تصاویر و صوت



نظرات