
خاقانی
غزل شمارهٔ ۲۸۰
۱
دلم دردمند است باری برافکن
بر افکندهٔ خود نظر بهتر افکن
۲
میندیش اگر صبر من لشکری شد
دلت سنگ شد سنگ بر لشکر افکن
۳
اگر با غمت گرم در کار نایم
ز دمهای سردم گره دربر افکن
۴
اگر نزل عشقت به جز جان فرستم
به خاکش فرو نه، برون در افکن
۵
تو را طوق سیمین درافکند غبغب
مرا نیز از آن زلف طوقی برافکن
۶
پی از هر خسی سایه پرورد بگسل
نظر بر عزیزان جان پرور افکن
۷
که فرمایدت کشنای خسان شو
که گوید که هرای زر بر خر افکن
۸
مشو در خط از پند خاقانی ای جان
که این خوش حدیثی است بر دفتر افکن
تصاویر و صوت


نظرات