
خاقانی
غزل شمارهٔ ۲۹۷
۱
گرچه جانی از نظر پنهان مشو
رحم کن در خون جان ای جان مشو
۲
پردهٔ رازم دریدی آشکار
وعدههای کژ مده پنهان مشو
۳
گر به جان فرمان دهی فرمان برم
آمدی ناخوانده بیفرمان مشو
۴
از بن دندان به دندان مزد تو
جان دهم جای دگر مهمان مشو
۵
گر بپیچم در کمند زلف تو
چون کمند از شرم، رخ پیچان مشو
۶
خون خوری ترکانه کاین از دوستی است
خون مخور، ترکی مکن، تازان مشو
۷
کشتیم پس خویشتن نادان کنی
این همه دانا مکش، نادان مشو
۸
چون غلام توست خاقانی تو نیز
جز غلام خسرو ایران مشو
تصاویر و صوت

نظرات